عشق یعنی سوختن یا ساختن

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:46 | |

عشق

آنقدر در تـــــــــــو غــرق شـــده ام..



که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى 



احســـاس خیانــت میـــکنم!!



عشـــــــــــق یعنى همین...

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:43 | |

یکی بود،یکی نبود

من موندم و اون نموند

من دیدم و اون ندید

من خواستم و اون نخواست

من التماس کردم و اون نشنید

من هستم و اون رفته !

من خستم و اون....

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:38 | |

خسته ام

سکوت کمر فکرم را شکست…
خسته ام…
از تظاهر به خندیدن،به بودن،به صبر،به ایستادگی…
کاش میشد به عزراییل رشوه داد…

اینجا !!!
در این سرزمین خاکی
پر است از ادم هایی که مرا نمی فهمند و فقط ترجمه ام می کنند…

آن هم به زبان خودشان…
خسته ام.

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:24 | |

بودنت

وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب میشود ...

اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب میشود ...!!!

✔ بودنت مهم است ... همین ! ✔

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:38 | |

تکیه گاه

تڪیـﮧ گـآهَم بآش ...

میخـوآهَم سَنگـینـے نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ تـو هـَم حـِس کنــے ...

ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב בست هآیِمـــ♥ـــآלּ تـآ این اَنـدآزه بهم مـے آینـב ...

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:37 | |

تنهایی

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده .

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:36 | |

باید...

باید کسى را پیدا کنم

که دوستم داشته باشد!

آنقدر که یکى از این شب هاى لعنتى،

آغوشش را براى من و یک دنیا خستگىام بگشاید…

هیچ نگوید…

هیچ نپرسد…

فقط مرا در آغوش بگیرد…

بعد همانجا بمیرم…

تا نبینم روزهاى آینده را…

روزهایى که دروغ مىگوید!!!

روزهایى که دیگر دوستم ندارد!!!

روزهایى که دیگر مرا در آغوش نمیگیرد!!!

روزهایى که عاشق دیگرى مىشود...

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:33 | |

وقتی...

وقتـــی دو نفـــر از هـــم جـــدا میشـــن ....
دیگه نمیتونن مثل قبل دوستـــ باشن ؛ چون به قلب همدیگه زخم زدن !
نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛ چون زمانی همو دوستـــ داشتن
تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...!

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:32 | |

تنهایی

تنهایی یعنی اینکه...دورت پراز آدم باشه.

ولی نتونی با هیچکدومشون حرف دلت روبزنی.

وفقط مجبور باشی خوش بودن دیگران رو بااینکه دلت ازغصه پره 

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:29 | |

به سلامتی

بگم بسلامتیه؟؟!
بسلامتی چی؟؟

بسلامتی روزگار؟
که پیرم کرد...؟

سلامتی زندگی؟
که هیچ جوری باهام راه نیومد...؟

سلامتی دل بزرگم؟
که شکست و هزار تیکه شد...؟

سلامتی چشام؟
که یکیش اشکه یکیش خون...؟

سلامتی دستم؟
که نمک نداره...؟

سلامتی آدمای اطرافم؟
که هیچکدومشون دوسم ندارن؟

سلامتیه چی؟
'بذاربگم سلامتیه قبرم که با همه بدبختیم بالاخره یه روزتمام وجودمو تو آغوش میکشه. . . .؟؟؟؟؟

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:28 | |

کنارم هستی......

کنارم که هستی زمان هم دستپاچه می شود...


عقربه ها دو تا یکی میپرند...

اما همین که می روی!!!

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم!


جانم را میگیرند

لحظه های بــــــــــــــــــــــــــــی تــــــــــــــــــــــــــو!!!!..

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:27 | |

چگونه...

 چگونه خیانت می کنند؟

چگونه کنار دیگری به ارامش می رسند؟

من حتی بالشم را که عوض می کنم...

خوابم نمی برد

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:26 | |

اگر.....

اگر دوستت دارم هایت را جدی نگرفت ؛
غصه نخور ..
اگر رفت ،
گریه نکن ..
یک روز چشمان یک نفر ،
عاشقش می کند ..
یک روزی معنیه کم محلی را می فهمد ..
یک روز شکستن را درک می کند ..
آن روز می فهمد آه هایی که کشیدی ،
از ته قلبت بوده ..
می فهمد شکستن یک آدم تاوان سنگینی دارد .

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:19 | |

نمیدانی...

نــه نمـے دانــے…!
 هیچــکس نمــے دانــَـد…!
 پشت ِ ایــ ن چهــره ے آرامـ در دلـَـــ م چه میگــذرد…!
 نمـے دانـے…!
 کســے نمـے داند…..!
 ایــ ن آرامش ِ ظاهــــــر و این دل ِ نـــــــا آرام…!
 چقــدر خسته امـ میکنــد…!
 افسوس که دیگه اون نیست…. !!

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:14 | |

تنهایی

خوبم …!

باور کنید …؛

اشک ها را ریخته ام …

غصه ها را خورده ام …؛

نبودن ها را شمرده ام …؛

این روزها که می گذرد …

خالی ام …؛

خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛

و حتی از عشق …!

خالی ام از احساس …

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:12 | |

خیانت

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:9 | |

نخودسیاه

تمام نخود سیاه هایی که مرا فرستاده بودی دنبالش...

جمع کرده ام و ....

برایت آش پشت پا پختم...

که سفرت بی خطر باشد!!!!

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:4 | |

برای تو

برای توووووووو ........

برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم

همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . .

برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی

تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی

[+] نوشته شده توسط administrator در 18:2 | |

درنگاهت

در نگاهت چیزیست که نمی دانم چیست !

مثل آرامش بعد از یک غم

مثل بوی نم بعد از باران

در نگاهت چیزیست که نمی دانم !

من به آن محتاجم ....

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:55 | |

به چه میخندی؟

به چه میخندی تـــــــــو؟
به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟
به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــز؟
به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟
به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــدی؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟
یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کــــــــــــــــــــــرد ؟
به دل سادهی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــــت ؟
خنده دار است بخنــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــد ...

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:47 | |

گاهی....

گاهی دلم میخواد, وقتی بغض میکنم,

خدا از آسمان به زمین بیاد, اشک هامو پاک کنه, دستم را بگیره و

بگه: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!

بــیـــا بــــــریــــــــم

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:46 | |

تنهایی

تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم​..!!!!

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:44 | |

دلم تنگ است

دلم تنگ است ,عجیب تنگــــــ

اما دلم حتی نمی داند برای کی!

چیزی غریبناک تر از این هم هست که …

توجیهی برای قلبت نداشته باشی؟!

من در جواب قلبم همیشه سکوت کرده ام ..

سکوتـــــــــ …

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:39 | |

خدایا......

خدایا خسته ام!

از غریبــه بــودن بیــن ِ این آدمـ ها

از بـے کسـے

از ایـــن کـه از جنـس ِ آدمـ های اطرافــم نیستــم

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:38 | |

خدایا...

خدایا دلم گرفته ،

میان این همه آرزوها ،

 دلتنگ ترین بنده ات را دریاب

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:34 | |

جاده

وقتی به تو فکر می کنم

جاده می آید…

وقتی در جاده می روم تو همراهم نیستی…

تو و جاده در تنهایی من هم دستید…

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:33 | |

دلنوشته

به یاد داشته باش

این « دل نــوشــته » ها را

یک « دل » نوشته ...!

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:31 | |

اما....

نگاهم بیقرار هجوم قدم های توست

و تو با خبری

اما…

هرگز از جاده ی دلم گذر نمی کنی…

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:30 | |

تورا....

تو را در باد گم کردم و به انتظار نشستم

و نمی دانستم مسافران باد را بازگشتی نیست . . .

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:29 | |

انتظار...

قــول بــده کــه خــواهــی آمــد

امــا هــرگــز نیــا!

اگــر بیــایــی

هــمه چیــز خــراب می شــود!

دیــگر نــمی تــوانــم

اینــگونــه بــا اشتــیاق

بــه دریــا و جــاده خیــره شــوم!

مــن خــو کــرده ام

بــه ایــن انتــظار،

بــه ایــن پــرســه زدن هــا

در اسکــله و ایستــگاه!

اگــر بیــایــی

مــن چشــم بــه راه چــه کســی بمــانــم؟

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:27 | |

بغض

تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم

هیچکس مرا به یاد نمی آورد

این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی

و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:26 | |

بی تو.....

من

بی تو

در غریب ترین شهر عالمم...

بی من

تو در کجای جهانی

که نیستی؟!...

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:25 | |

دلتنگی

دلتنگی یعنی خلوت تنهاییت

از آسمون پاییزی ابری تر باشه ! 

[+] نوشته شده توسط administrator در 17:19 | |

تنهایی

توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود....

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:11 | |

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته

بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته

چطور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو

آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو

دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده

چشم به راه تو می مونه همیشه غرق امیده

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:9 | |

تنهایی

میدانید ... !؟
حالا که فکر مے کنم 
می فهمم ...
بعضے ها ...
همان بـــــعـــــــــضے هــ ـــ ـــا بمانند
خیلـــــــــــــی بهتر است ...

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:7 | |

خسته ام!!

  تکیه کرده ام به دیواری ازسکوت...

    گاه هق هق تنهایی هایم

       نقشی ازیادگاری می زند...

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:6 | |

ادم ها...

آدم هـا می آینـد….

زنـدگی می کننـد

می میـرنـد و می رونـد …

امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو

آن هـنگـام آغـاز می شـود

کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!

مـی مـــانــد

و نبـودنـش در بـودن ِ تـو

چنـان تـه نـشیـن می شـود

کـه تـــو می میـری ،

در حالـی کـه زنــده ای …

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:3 | |

گریه

گــریه کــار کمــی ست بـــرای توصـــیف نــداشتنــت …


دارم بــه رفتــار پــرشکــوهـی شبیــه بـه مــرگ فکــر مــی کنـــم …

[+] نوشته شده توسط administrator در 16:3 | |